۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۳:۳۷

روایتی از یک دیدار؛

رهبر انقلاب: من غصه‌ام می‌شود كه می‌گویند تیراژ دو، سه هزار جلدی

رهبر انقلاب: من غصه‌ام می‌شود كه می‌گویند تیراژ دو، سه هزار جلدی

رهبر معظم انقلاب فرمودند: «من غصه‌ام می‌شود كه می‌گویند تیراژ دو، سه هزار جلدی. چاپ‌ها باید برسد به سی، چهل هزار جلد».

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، مهدی قزلی که در دیدار دست‌اندركاران دفاتر ادبیات مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری با رهبر انقلاب، حضور داشته است، گزارشی از این دیدار نوشته که در سایت رهبر انقلاب با عنوان «سجده شكر» منتشر شده است. متن کامل این گزارش به شرح زیر است:

كمی دیر رسیدم به جلسه. گویا ابتدا قرار بود این دیدار، نشست گزارش «رمان انقلاب» باشد به رهبر انقلاب كه با كوتاه‌شدن دست «امیرحسین فردی» از دنیا، برنامه تغییر كرد به دیدار و گزارش دفاتر ادبیات و هنر مقاوت و ادبیات انقلاب اسلامی. همانطور كه امیرحسین فردی محور رمان و داستان انقلاب بود، ستون خیمه این دو دفتر هم سرهنگی و بهبودی و كمری و ... هستند. ایكاش حوزه فكری بكند برای ساختار این دفاتر كه با فقدان افراد محوری، كارها از رونق نیفتد.

دیدار اردیبهشتی و اخوانی دفاتر با آقا با سلام و تشكر محسن مؤمنی شروع شد. او از طرف خانواده مرحوم فردی هم مأمور به تشكر از آقا برای پیام تسلیت ایشان بود. پس از سلام و تشكر، فیلمی كوتاه پخش شد كه یك جور گزارش كار مصوّر و موجز از فعالیت‌های این دو دفتر بود. رهبر انقلاب فیلم را به‌دقت همراه با بقیه نگاه كردند. حاضران در جلسه حدود ۳۰ نفر می‌شدند كه اعضای این دو دفتر و البته معاونان و مدیران حوزه بودند. یك سمت رهبر انقلاب، آقایان سرهنگی و بهبودی و كمری و محسن مؤمنی نشسته بودند، سمت دیگر هم حاج‌آقای خاموشی و آقای حمزه‌زاده.

از فیلم اگر قرار بود فقط یك جمله را انتخاب كنم، همین جمله سرهنگی را انتخاب می‌كردم كه: «چیزی كه نوشته نشود، انگار اصلاً وجود نداشته.» بعد از فیلم، باز هم محسن مؤمنی رشته كلام را به دست گرفت كه: «مهم‌ترین موضوع حوزه هنری، انقلاب اسلامی است؛ انقلاب اسلامی نه‌فقط به عنوان اتفاقی در ظرف زمان، بلكه در حوزه مفهوم و گفتمان.»

مؤمنی تأكید كرد كه با همكارانش تلاش می‌كنند چهره «آدم اهل این انقلاب» را ترسیم كنند. مؤمنی به انتقاداتی اشاره كرد كه به ادب و هنر انقلاب می‌شود و گفت با تمام این انتقادات، با طیّ مسیری پر پیچ و خم، سبك هنر انقلاب دیگر دارای شأن غیر قابل انكار شده است و نمونه‌اش جریان شعر انقلاب است. اهمیت این شأن و سبك هم در امیدوارشدن هنرمندانِ وابسته و دلبسته به انقلاب است، چرا كه در دوره‌هایی حتی مسئولان درجه‌یك فرهنگ كشور هم نظرشان این بود كه جنگ و انقلاب دیگر تمام شده و ادب و هنری هم ندارد و قائل به تعطیلی این دفاتر بودند. امروز اما می‌بینیم با وجود افت نسبی رونق نمایشگاه كتاب و عدم رضایت عمومی ناشران از استقبال مردم، غرفه حوزه هنری از رشد فروش تیراژی و ریالی برخوردار باشد كه باعث امیدواری است.

مؤمنی صحبتش را كوتاه كرد و جلسه را به سرهنگی سپرد. آقای سرهنگی سلامی ساده كرد و بی‌حاشیه رفت سر اصل مطلب: «به خاطر همه محبت‌هایی كه به دفتر و حوزه هنری دارید، تشكر می‌كنم. شما از گذشته دفتر خبر دارید. جسارت می‌كنم و چند كلمه درباره امروز دفتر و فردای خودمان می‌گویم. ما امروز روزهای خوبی داریم. شاید در ۲۵ سال گذشته هیچ‌وقت دست ما این‌قدر از خاطرات پر نبود. هم نگاه جامعه خودمان به سمت این ادبیات و خاطرات چرخیده و هم نگاه بین‌المللی. فرهنگ هم از راه تجارت و مهاجرت از مرزها عبور می‌كند و هم از طریق جنگ  و طریق جنگ، یك بخشش همین محصولات است و خاطرات. امروز حال خوبی داریم، ولی باید جای خوشحالی به فكر فردا باشیم.»

سرهنگی ادامه داد كه: با دانش و تجربه‌ای كه در این ۲۵ سال انباشته شده، هر دو ادبیات مقاوت و انقلاب باید راه خودشان را به سمت قسمت‌های پژوهشی‌تر باز كنند. دفترها هم صاحب‌اثر هستند و هم صاحب‌نظر. دوستانِ هر دو دفتر برای ورود به مرزهای فكری و اندیشه‌ای برنامه‌هایی دارند كه بعضی را انجام داده‌اند. حالا دنبال تأسیس سومین دفتر هم هستیم؛ دفتر ادبیات اسارت. داربستش را هم زده‌ایم تا ببینیم كی از آن بالا می‌رویم. ما حدود ۵ هزار نامه از اسیران عراقی به مسئولان خودمان داریم. همین‌طور چندین هزار نامه از اسیران خودمان به خانواده‌هایشان. ارتش هم خیلی خوب با ما همكاری كرده و به‌جرأت می‌توانم بگویم كه قوانین و مقررات حاكم به اردوگاه‌های آنها از كنوانسیون‌های ژنو هم متعالی تر بوده.

سرهنگی هم مثل مؤمنی، كوتاه و مختصر حرف‌هایش را زد؛ بدون مقدمه طولانی و تعارف و بدون مؤخره‌ای شبیه به انشاءهای دوران مدرسه كه: پس ما نتیجه می‌گیریم فلان و بهمان!

اصلاً جلسه اخوانی‌تر از این بود كه بخواهد صرف حواشی بشود.

علیرضا كمری نفر بعدی بود. صحبت‌هایش را دسته‌بندی كرده بود و كاغذی كه دستش گرفته بود، نشان می‌داد حرف‌های بسیاری دارد. نخست اشاره‌ای كرد به سابقه‌ی شكل‌گیری دفتر و انتخاب اسم توسط آقای بهبودی برای آن و درآمدن دفتر ادبیات انقلاب از دل دفتر ادبیات مقاوت و بعدتر، درست‌شدن نام و نهادی به نام مركز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری. او توضیح داد در انتخاب همین نام هم معلوم می‌شود كه كار دفاتر كمی رویّه‌ی پژوهشی‌تر گرفته سمت‌و‌سوی تا در كنار تولید متن، امر فكر كردن و پژوهش هم محل توجه باشد.

آقای كمری تأكید كرد كه جنگ را باید اندیشید و مطالعه كرد؛ كاری كه از نیمه دوم سال ۱۳۶۷ آغاز شد. كارهای دفتر را هم دسته‌بندی كرد: اول  تصحیح متن‌های بازمانده از اهل جنگ، دوم  نقد و بررسی آثار موجود، سوم  توجه و اهمیت‌دادن به دانش اطلاع‌رسانی، كتابشناسی و كتابداری كه نهایتاً منجر به تأسیس كتابخانه تخصصی جنگ شده، چهارم  مرجع‌پژوهی در آثار جنگ.

آقای كمری ادعا كرد كه دفتر ادبیات مقاوت و پایداری  گرانیگاهی شده برای اهل پژوهش در حوزه جنگ. تازه همه این حرف‌ها شد مقدمه او برای رسیدن به حرف‌های اصلی‌تر كه مؤمنی تذكر داد بحث را جمع كند. كمری هم تیتروار نكاتی را گفت؛ از جمله اینكه: تجربه‌ جنگ سزاوار این است كه بیشتر از حوزه‌ ادبیات مورد توجه قرار بگیرد و بیش از ادبیات ظرفیت دارد. او تأكید كرد كه زمینه‌های مختلف علوم انسانی باید جنگ و تجربه‌هایش را مورد توجه قرار دهد.

نكته بعدیِ آقای كمری، تعدد نهادهای مختلف در مورد جنگ بود كه پراكنده و غیر مرتبط هستند و احتیاج دارند به مركزیتی برای متمركز‌كردن و هماهنگ‌كردن آنها. آخر سر هم تأكید كرد كه تحقیق و پژوهش با تعارف به جایی نمی‌رسد و از آقا خواست كه جلسات شبانه گپ و نشست -كه ۱۷-۱۸ سال پیش دایر بود- دوباره احیا شود تا آنها بتوانند در زمانی موسّع درباره‌ی همه‌ مسائل با ایشان به جمع‌بندی برسند.

رهبر انقلاب موافقتشان را با برگزاری آن جلسات اعلام كردند و به مسئولین دفتر تذكر دادند كه برنامه‌ریزی شود.

خانم جمشیدی بعد از آقای كمری صحبت كرد: جنگ آزمایشگاه علوم انسانی است. ما باید یاد بگیریم چطور از جنگ سؤال كنیم كه علم از آن دربیاید. این برای ما یك امر وجدان‌شده است كه جنگ سرمنشأ علوم بسیاری است. خانم جمشیدی هم كوتاه و مؤثر صحبت كرد. كلمات در بهترین شكل ممكن در خدمت انتقال مفاهیم به كار می‌رفت و این نشان از ادیب بودن جمع داشت.

بعد از جمشیدی، خانم سیده‌اعظم حسینی صحبت كرد. سلام خانواده‌های شهدا و ایثارگران را رساند و گفت خیلی تلاش می‌كند كه سُرور و ابتهاجش را از این دیدار كنترل كند. سیده اعظم حسینی پدیدآورنده كتاب «دا» است؛ كتابی كه به همت او كتاب شده. او هم نكاتش را كوتاه و دسته‌بندی ارائه كرد: عدم به رسمیت شناختن حقوق مؤلفان و پدیدآورندگان حوزه‌ی جنگ، در دسترس نبودن اسناد و مدارك جنگ كه یا در اختیار مراكز نظامی است یا در اختیار كسانی كه با آن به مثابه كالای تجاری رفتار می‌كنند، بی‌رغبتی و كم‌حوصلگی كسانی كه در صحنه‌های جنگ حضور داشته‌اند و به خاطر عدم درك صحیح از اهمیت موضوع، در بازگویی آن نمی‌كوشند. خانم حسینی از گفتن بقیه‌ی حرف‌هایش امتناع كرد تا نوبت به بقیه هم برسد.

بعد از خانم حسینی، آقای بهبودی رشته‌ كلام را به دست گرفت. بعد از سلام، از اتفاقات نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت و نهضت ۱۵ خرداد به عنوان مهم‌ترین وقایع انقلابی معاصر یاد كرد كه اولی با كودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ كارش تمام شد، دومی با كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۲ نافرجام ماند و نهضت به‌ظاهر ناكام ۱۵ خرداد هم به سرانجام ۲۲ بهمن ۵۷ رسید. هر سه این نهضت‌ها قابل بررسی است و از حیث تفاوت قابل مقایسه.

آقای بهبودی ادامه داد كه: «امسال در ۵۰اُمین سالگرد ۱۵ خرداد هستیم. به مناسبت اظهار نگرانی‌ای كه  سال پیش درباره این حوزه فرموده بودید، نكاتی را به عرض می‌رسانم. وقتی انقلاب پیروز شد، در نقطه صفر بودیم و شاید مبهوت از سرعت اتفاقات. یك‌دفعه دور و اطرافمان پر شد از آثار ترجمه‌ای كه بیشترشان خاطرات سفرای داخل ایران بود و البته بعضی هم مال محققین دانشگاهی خارجی. دهه ۶۰ به همین منوال گذشت، ولی در دهه۷۰ كمی اوضاع عوض شد. مركز اسناد انقلاب اسلامی، مركز بررسی اسناد تاریخی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و ... به وجود آمدند و با رشد و بلوغ محققین و پژوهشگران در پایان دهه ۷۰ توازنی بین آثار داخلی و خارجی برقرار شد. دهه ۸۰ دوره‌ی چربش آثار داخلی نسبت به آثار خارجی بود. اسناد منتشر شد. منابع كافی و وافی برای نگارش تاریخ وجود دارد. الان دست ما برای این كار دست بالاست. بین مؤسسات مختلف رقابت درگرفته برای انتشار كتاب كه خیلی خوب است. تاریخ‌های محلی انقلاب در حال نگارش است. الان انقلاب اسلامی حیثیت ملی ما شده است، چون اتفاقات آن دوره در سیستان و هرمزگان و مازندران و كردستان همه شبیه هم است.

ما كار بسیار سختی پیش رو داشتیم، یك سرِ این انقلاب در آسمان بود و یك سرش در زمین. زبان آكادمیك نمی‌فهمید كه «انقلاب ما انفجار نور بود» یعنی چه و ما باید با او با زبان علمی‌تر صحبت می‌كردیم. با توجه به جمیع جهات، موقعیت امروز ما از دیروز خیلی بهتر است و فردا خیلی بهتر از امروز خواهد بود.»

صحبت‌های آقای بهبودی كه تمام شد، آقا پرسیدند من چه اظهار نگرانی‌ای كرده بودم؟ بهبودی گفت: در مقایسه با ادبیات جنگ، شما برای ادبیات انقلاب كمی نگران بودید. رهبر انقلاب با خنده گفتند: اگر نگرانی‌ای هم بوده برای كارهای شما نبوده، چون همین مقداری هم كه دارد كار می‌شود، كار شماست.

نوبت به آقای فخرزاده رسید؛ مسئول واحد تاریخ شفاهی. توضیح داد كه در سال ۱۳۷۲ كار را شروع كرده‌اند و سه برنامه را پیگیری كرده‌اند؛ اول ثبت خاطرات افراد مختلف كه حدود ۶۵۰۰ ساعت مصاحبه با ۹۰۵ نفر شده است. دوم انتشار ۳۵ كتاب از همین مصاحبه‌ها و سوم ساماندهی و مدیریت اطلاعات جمع آوری‌شده برای ارائه به محققان: «اوایل خاطرات را فردمحور جمع‌آوری می‌كردیم و بعدتر موضوع‌محور شدیم؛ مثل ۱۵ خرداد، تسخیر لانه جاسوسی، جنبش‌های دانشجویی داخل و خارج از كشور. اولین نتیجه‌اش كتاب جنبش دانشجویان تبریز شد و ماجراهای نوفل‌لوشاتو در حضور 4‌ماهه امام خمینی.»

بعد از آن نوبت محسن كاظمی شد. آقای كاظمی اگر فقط با كتاب خاطرات عزت شاهی هم شناخته شود، به نظرم بسیار پرارج و قرب باید باشد. او هم درباره تاریخ شفاهی صحبت كرد كه وجه غالب تاریخ امروز است هم در ایران و هم در دنیا: «تاریخ شفاهی در دنیا هم مدیون جنگ است. بعد از جنگ جهانی دوم در دانشگاه كلمبیا جریانی راه افتاد برای ثبت خاطرات جنگ. در ایران هم همین طور است، با این تفاوت كه هیچ‌وقت دانشگاه‌ها وارد این عرصه نشدند و نهادها و سازمان‌های انقلابی‌تر بار این كار را به دوش گرفتند. با این حال، وضع تاریخ شفاهی ما باید از این بهتر شود. مثلاً فقط دو ساعت از مرحوم مرتضایی‌فر مصاحبه وجود دارد كه این یك ضایعه است. ضد انقلاب و اپوزیسیون بی‌كار نیستند. آنها كه عرصه سیاسی را به‌كل باخته‌اند، حاضر نیستند عرصه تاریخ را هم ببازند. از طرفی چون دستشان خالی است، با دروغ مشغول تاریخ‌سازی و تسویه‌حساب‌های گروهی و لااقل پاسخ‌دادن به شبهات هستند.

تاریخ شفاهی در دنیا در دانشگاه‌ها متمركز است. الان از محدوده‌ جغرافیای كشورها هم خارج شده و منطقه‌ای شده است؛ مثلاً تاریخ شفاهی منطقه‌ آمریكای لاتین. پروژه‌های این دانشگاه‌ها هم با ثبت تاریخ شفاهی همان دانشگاه‌ها شروع می‌شود. در ایران فقط دانشگاه اصفهان به همت دكتر نورایی كارهایی كرده و كلّاً دانشگاه‌ها نسبت به این موضوع بی‌مهر بوده‌اند. ما هم انجمنی هیأتی و اخوانی به نام انجمن تاریخ شفاهی در حوزه راه‌انداخته‌ایم كه به دلیل بروكراسی پیچیده، ثبت هم نشده. كارهایی هم انجام داده‌ایم و نشست‌هایی هم برگزار شده كه خبر بعضی از آنها بین‌المللی شده است. حتی گروهی از كسانی كه در آمریكا كار تاریخ شفاهی می‌كردند، با دیدن كارهای ما تعجب كردند و گفتند با این‌كه شما ۳۰ سال از ما دیرتر شروع كرده‌اید، ولی عقب‌تر از ما نیستید.» آخر صحبت هم درخواست كرد كه «شفاهی‌كارها» دیداری با ایشان داشته باشند.

آخرین نفر هم دكتر غنی‌یاری بود كه درباره دانشنامه سیاسی زندان‌های دوره پهلوی توضیح داد و اینكه این دانشنامه مبتنی بر تاریخ شفاهی است و به سرانجام رسیده. همین‌طور دانشنامه قیام ۱۵ خرداد كه تازه شروع شده است.

جلسه كه رسید به اینجا، همه‌ توجه‌ها جلب شد به رهبر انقلاب؛ جلسه ساده‌ای كه روی صندلی‌هایی ساده در سالنی ساده برگزار می‌شد و پذیرایی‌اش هم چای و آب و شیرینی خشك ساده بود.

آقا بسم‌الله گفتند و شروع كردند: «خیلی جلسه پرفایده‌ای بود برای من و خیلی استفاده كردم. این را هم بدانید اگر امر دایر باشد به اختیار شخصی خودم كه جلسه با امثال شما داشته باشم یا جلسه سیاسی و اقتصادی و ... حتماً اولویت اول و دوم و سومم جلسه با شماها خواهد بود.»

شنیدن این جمله روی صورت همه حاضران لبخند كاشت. شاید هم از گرایش‌های رهبر انقلاب به حوزه فرهنگ همین انتظار هم می‌رفت. آقا ادامه دادند كه: «وقتی شما با كمترین و بهترین كلمات، معانی و مفاهیم عمیق را منتقل می‌كنید، از عمق جان لذت می‌برم. گزارش دفتر خودمان و گزارشی را كه آقای مؤمنی فرستاده بودند، صبح مطالعه می‌كردم. در پایان سجده شكر بجا آوردم از این همه اتفاقات خوب».

و اما نكاتی كه از بین صحبت‌های شما یادداشت كردم و نكاتی كه از قبل نوشته بودم؛ من طرفدار تحقیق علمی هستم، ولی نكاتی در كار شما هست كه نباید از آن غفلت كرد. مثلاً استدلال قیاسی در كار علمی پذیرفته نیست، ولی در كار خاطره گاهی لازم است. مثلاً گاهی خاطره‌ای از نظر زمانی و مكانی با اطلاعات صحیحی همخوان نیست، خوب حتماً باید اصلاح شود. مسأله شما اصلاح متون تاریخی نیست و باید ابتكارات و خلاقیت خودتان را هم به كار ببرید. مسأله بعد اینكه كار را به سمت دانشگاه پیش ببرید، ولی شما محدود به دانشگاه نیستید. دلیل اینكه خارجی‌ها كار را بردند داخل دانشگاه، این بوده كه نهادهای جهادی و انقلابی مثل حوزه هنری نداشتند. از امكان دانشگاه استفاده كنید، ولی كار را رها نكنید. خودتان را تقویت كنید و پیش بروید. زبان دانش و خرد را هم حفظ كنید، ولی طبیعت كار ادبی شما با زبان احساس و صمیمیت هم رابطه‌ای دارد. این دو را با هم جمع كنید.

در صحبت‌ها شنیدم در مورد حقوق مؤلف و پدیدآورنده صحبت شد. من به این حقوق اعتقاد دارم. هر چند مواد خام كتاب متعلق به صاحب خاطره است، ولی آن‌چه آن خاطرات و مواد خام را جذاب و خواندنی و كتاب می‌كند، تلاش نویسنده است. من وقتی كتابی را كه آقای بهبودی زحمت كشیده و درباره‌ی حقیر نوشته بود خواندم، متوجه شدم خودم حتی با كمك اطرافیان هیچ‌وقت نمی‌توانستم چنین كاری را انجام دهم. من از كارِ هنرمندانه‌ی این نویسندگان لذت می‌برم، ضمن این‌كه خانم‌ها هم زیاد شده‌اند بین این نویسندگان. همین‌جا هم باید از آقای سرهنگی تشكر كنم كه دفترشان نیروسازی هم داشته. من موافق حفظ حقوق نویسندگان هستم، ولی در مورد چگونگی‌اش نظری ندارم.

چیزی فرمودید كه ماجرای ۱۵ خرداد را با انقلاب‌ها و نهضت‌های داخلی مقایسه كنید، این البته كار خوبی است، ولی قیاس با انقلاب‌های خارجی را هم مد نظر داشته باشید. در مورد مشروطه و ملی‌شدن صنعت نفت هم رمان و تاریخ زیاد است، ولی ما درباره انقلاب اسلامی هنوز كم اثر داریم و باید بیشتر كار كرد.

دو نكته اساسی درباره‌ حوزه‌ هنری و دفتر ادبیات انقلاب هست. اول اینكه شما ظرفیت برآمده از انقلاب را مورد توجه قرار دادید در برابر جمعی كه انقلاب را بایكوت كردند. روشنفكرانی كه اهل ادبیات و شعر و ... بودند، در تصمیمی نگفته و ننوشته بنا گذاشتند انقلاب و بعد جنگ را ندیده و مكتوم بگذارند. كارهای شما یك ادعانامه‌ تاریخی است در برابر سكوت آنها. جریان‌های معاند با كارهای شما باید به تاریخ جواب بدهند. اینها می‌خواستند نگویند تا این‌جور به چشم بیاید كه انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده. نكته‌ دوم هم این است كه شما توانستید با این كارِ طولانی و مستمر  یك حركت عظیم فرهنگی در مملكت راه‌بیندازید. شما با این كارها كشور را از كارهای وارداتی در حوزه‌ جنگ و انقلاب مستغنی كردید. تولید محتوا كردید؛ برعكس جریان روشنفكری كه همه كارهایش مبتنی بر ترجمه است، حتی وقتی تاریخ ایران می‌نویسند. این سنت غلط را شما به هم زدید.

چیز دیگری كه در چشم من اهمیت دارد و آن را تحسین می‌كنم، این است كه در كار پایداری كردید. گاهی كسی كار خوبی را شروع می‌كند، ولی رنگ و بوی كارهای دیگر جذبش می‌كند. در قرآن هم مكرر درباره ثبات و استقرار توصیه شده است. باز هم توصیه می‌كنم همه عمرتان را بگذارید برای این كار، هم در جریان فرهنگی جامعه مؤثر است و هم آخرت دارد. به مسأله نشر و توزیع كارهایتان اهمیت بدهید. نمایشگاه كتاب چند روز است. باید كاری كنید همیشه استقبال از آثارتان وجود داشته باشد. باید فضا را پركنید. اصلاً یك قرارگاهی برای نشر و توزیع درست كنید. زمینه هم زیاد دارید؛ این همه جوان بسیجی، این همه دانش‌آموزان خوب، حلقه‌های مستعد، حوزه‌های علمیه، این مخاطبین بالقوه را دریابید. من غصه‌ام می‌شود كه می‌گویند تیراژ دو-سه هزار جلدی. چاپ‌ها باید برسد به سی-چهل هزار جلد. امیدوارم به تیراژ میلیونی در چاپ و تیراژ برسید.

مسأله‌ ترجمه هم مهم است. كتاب‌های شما اگر ترجمه شود، خیلی مخاطب بین‌المللی دارد. یكی از عواملی كه فرهنگ و سبك زندگی غربی در كشور ما حضور دارد، ترجمه‌ آثار آنهاست كه همه‌اش علمی هم نبوده؛ رمان، نمایشنامه، سفرنامه و ... هم بوده. جریان ترجمه را برگردانید به سمت بیرون از مرزها.

مسأله‌ی فوریت‌ها را هم جدی بگیرید. كار شما قوامش به آدم‌هاست. آد‌م‌ها هم در معرض مرگ و میر و فراموشی هستند. مطالب را جمع كنید از آدم‌ها؛ هر چند بعداً تنظیم كنید. مطالعات تطبیقی و مقایسه‌ای را بین جنگ خودمان و دیگران انجام بدهید. از كارهای خوب و آدم‌های خوبتان هم در مراسم‌هایی تجلیل كنید. چند سال پیش جلسه شب خاطره‌ای با همین شماها داشتم. بعد از آن در كتابخانه‌ام با یكی از شاعران بزرگ جلسه‌ای داشتم. در آن جلسه آن شاعر گفت شعری بخوانم. گفتم من شاعر نیستم كه شعر بخوانم، ولی اگر بودم در وصف كسانی كه در این شب خاطره شركت كردند، قصیده می‌گفتم.»

آقا رسیده بودند به آخر صحبت‌ها. وقت اذان هم نزدیك بود. جلسه‌ مفید و پرمطلب و كم‌حاشیه با بلند‌شدن آقا از روی صندلی‌شان رو به اتمام بود. یكی دو نفر برای ایشان نامه و كاغذ بردند. دور رهبر انقلاب پر شد. كسی هجوم نیاورد. همه به رسم ادب و برای خداحافظی جلو آمدند. كاظمی گفت: رتبه ما در تاریخ شفاهی آسیا دوم است. آقا بی‌درنگ جواب دادند: در دنیا باید اول باشید. یك نفر از لزوم وجود كتابخانه‌های تخصصی گفت. آقا جواب دادند شما حوزه هنری و سازمان تبلیغات هستید، شما باید كاری كنید؛ «إذا عَلِمتَ فَاعمَل». وقتی می‌دانید كاری خوب و درست است، اقدام كنید.

بالأخره دقایقی مانده به اذان جلسه تمام شد و آقا رفتند. جمع خندان با هم خوش‌و‌بش می‌كردند. بعضی كه عجله داشتند، رفتند و بقیه ماندند و نماز خواندند و نهار میهمان لوبیا‌پلوی بیت رهبری بودند.

کد خبر 2056751

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha